خلوت دل نمی دانم شما هم تا کنون تجربه کرده اید یا نه این که دلتان بهانه بگیرد... این که مدام مانند بچه ها پایش را به زمین بکوبد و بگوید خسته است بگوید که می خواهد همه چیز خوب باشد بگوید که تا مادرش نیاید آرام نمی گیرد دل من گاه این طوری می شود و هوای او را می کند و برای دیدن او تنگ می شود او که منجی رحمت و فروزنده ی آفتاب عدالت است او که روزی همه ی ما را از این انتظار بیرون می آورد و دست نوازشگرش را به سر کودکان یتیم می کشد دل من گاهی ان قدر برای او بی تابی می کند که نگرانش می شوم اما چه کنم که دل است و من چاره ای ندارم جز این که با امید به آن روز او را آرام کنم نمی دانم دل های شما هم گاهی بچه می شوند یا نه دل من که زیاد یاد بچگی ها می کند ... موضوع مطلب : در آسمان پهناور دلم به دنبال خدا می گشتم و بی درنگ او را صدا می زدم و از می خواستم تا خودش را نشانم دهد و من چشم هایم را بسته بودم بی آنکه خود بدانم و پرواز پروانه را نمی دیدم و گوش هایم را از جهل گرفته بودم و صدای جاری شدن رود حق را نمی شنیدم . . . ناگهان در آن لحظه ی خالی از شیطان در آن بازدم زیبای بهار گنجشکی روی دست من نشست و فقط خدا می داند که با نشستنش چه ها که نکرد!!! چشمانم را باز کردم دستم را از روی گوش هایم برداشتم و برای اولین بار دنیا را همان طور که بود دیدم چقدر شگفت انگیز بود! و خدا چقدر نزدیک بود نزدیک تر از آن که احساسش کنم و این بود معجزه ی لحظه ی ناب بندگی... موضوع مطلب :
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها
امکانات جانبی بازدید امروز: 9 بازدید دیروز: 117 کل بازدیدها: 145336 |
||