این دل نوشته را
اهل دل بخوانند چون برای آن ها نوشتم
دوست داشتن حس غریبی ست
کسی را خواستن زیباست
در تک تک لحظه ها در فکر کسی بودن
دیوانگی ست
اما کیست که عاشق باشد؟
عاشق یک لبخند...
یک نگاه آشفته
و چه حسی از این زیباتر
که او هم دوستت دارد...
روزگای ست دلم بی تاب است
و هر دم هوس آزادی می کند
هوای دوست را دارد
عاشقی سخت است
معشوق آرام است
مجنون دیوانه
و قلم نتواند در دست گیرد
دلی که عشق در آن پرپر می زند
دلم عاشق شده
دل نوشته هایم بوی اشک می دهد
و خیالم خیس است از باران
دلم آزادی می خواهد
و به دنبال بادبادک در هوا سیر می کند
کجاست معشوقم
تا لحظه ای دریابدم
از این زیباتر نیست
حسی که گرفتارش شدم
نامش عشق است
و آن که هر لحظه
از خاطرم نمی رود
.....
تویی فاطمه جان....
موضوع مطلب :