آه...
باز هم نرسیدم
مدت هاست به دنبال قایقت می گردم سهراب
تا اگر جای خالی در آن هست
مرا هم با خود
به فراسوی زمان ببری
به آن جا که آرزویش را هر شب
در گوش خدا زمزمه می کنم
تو رفتی و من باز هم جا مانده ام
انگار که از قبیله ی تو نیستم
من از کسانی نیستم که آماده ی این سفر باشند
و این برایم سخت است...
حالا می خواهم دنبال جای دیگری بگردم
شاید جایی که عاصمی و باکری و کاوه از آن رفتند
شاید از جای خالی خاکریز
رسیدن به تو ساده تر باشد...
موضوع مطلب :